×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

لنگ آرزوها

مروری به تخیلات و بحث های زندگی

× من دوست دارم تو این وبلاگ مطالبی رو بیارم که لا اقل قابل فکر باشه دوست دارم تو بحث ها شرکت کنید طرز فکرتون برام خیلی مهمه به عقاید همتون احترام میذارم به همتون عشق می ورزم از ته دل می گم
×

آدرس وبلاگ من

mohabbat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sssaghi

مقدس نما

مقدس نما
 

چادرش را سرش کرد.برای آخرین بار خودش را در آیینه نگاه کردبه سمت در که میرفت به بچه هایش گفت من میروم روضه همین همسایه سر کوچه،رویش را محکم گرفتواز خانه خارج شد.

همان طورکه آهسته میرفت صلوات میفرستادوبا خودش میگفت:

وقتی رفتم خانه مریم خانم یادم باشد موضوع طلاق دختر اعظم خانم را برایش بگویم....!

پنجشنبه 31 شهریور 1390 - 4:52:51 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم